باید دلم صاف بشه
- چهارشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۲۳ ب.ظ
- ۰ نظر
با همه چیز و همه کس
از هیچ کس و هیچ چیز کینه ای تو دلم نباشم
چند وقتیه که حس خوب و سبکی دارم
دلم روشنه
آدم اگه بخواد خوشبخت بشه:
باید پدر و مادرش ازش راضی باشن
بعد اینکه همیشه خوشحالشون کنه
سوم اینکه دعای خیرشون از ته دل پشت و پناه آدم باشه...
اینطوری ادم دست به هرچی بزنه طلا میشه
تو هر کاری بره موفق میشه...
هیچ چیز جای دعای عملی رو نمیگره
انسان با سعیش انسانه...(سوره نجم-32)
ماه رمضونه
دم دمای افطار
اگه بدونی چقدر بغض دارم
یه بغض خیلی بزرگ
از دست خدا عصبانیم
کفر هم گفتم
خیلی
مگه خدا نگفت دعای روزه دار مستجابه؟
مگه نگفت این ماه رحمت و برکته؟
پس چرا هیچیش به من نمیرسه؟
من فقط یه درخواست کوچیک داشتم
خیلی هم بزرگ نبود
گفتم خدایا تو اون بالایی همه چیو میدونی میدونی این خواستگاری که قراره بیاد ایا قسمت هست با هم ازدواج کنیم یا نه؟
گفتم خدا اگه قرار به نشدنه الکی پا نشن نیان
بعد بگن دختره رو نپسندیدیم
به خدا افسردگی گرفتم از بس هر کی اومد یه چی گفت و رفت
اعتماد به نفس ندارم
من مگه چی از بقیه دخترا کم دارم
این همه پاک زندگی کردم، هیچ پسری تو زندگیم نبود این همه خوبم
خدایا خودت شاهدی چقدر ازت درخواست و خواهش کردم
باشه من بد
من بنده ی بد و گناهکاره تو
ولی تو مگه ارحم الراحمین نیستی؟ تو چرا با من مقابله به مثل میکنی
چرا خواهشمو رد کردی؟
میتونی درک کنی چه ضربه احساسی بهم وارد شد؟
میخوای چطوری جبران کنی؟؟؟
خدایا هزاران بار ازت خواهش میکنم دیگه خاسنگار نیاد
فقط اونی بیاد که قراره بشه
اونی که قسمتمه
اونی که بهترینه
خدایا خواهش میکنم
به بدی من نگاه نکن
میدونم هیچ کاری واست نکردم
هیچ کار خالصی نکردم
ولی تو خدایی کن و به سرم منت بذار
به حق این لحظه ی اذان
یه همسر خوب نصیب من کن
یه همسر اسمونی
امواج دریای طلایی موهایم دنیایت را همچون صخره ها ویران میکند
خودشیفتگیه دیگه... :))
میخواستم بگم بازم موهامو کوتاه کردم
موخوره رسیده بود به ریشه
ولی الان خیلی بهش رسیدم خیلی خوش حالت و پرتر شد
تازه بعد ماه رمضون بازم میخوام کوتاه کنم یکم بیشتر قوت بگیره
موهای کوتاه بهتر از موهای بلند کم پشت و موخوره داره
فقط به خاطر تو دارم این همه هزینه میکنم
البته ماسک موی آبرسان هم باید میخریدم که گرون بود:( نخریدم.
یکی اومده بود واسه خاستگاری، البته مادرش اینا، جلسه زنونه بود
کلی از ویژگی های پسره گفتن: اهل نماز و مسجده، عاشق دختر چادریه، دوست داره عروسیش به صورت مولودی باشه، خودش اهل عروسی رفتن و جشن های گناه نیست...
خلاصه اینکه من شیفته این شخصیت شدم، خب دخترم دیگه با گوش عاشق میشه
ولی وقتی خودشو دیدیم به دلم ننشت..
مورد بعدی یه خانم و اقایی، یعنی پدر و مادر پسره اومدن
پدره همچینن سوال و پرسش میکرد که اینگار میخواد ملک بخره، البته راجع به همه چی حرف میزد الا خاستگاری
خیلی خیلی حس حقارت بهم دست داد
مادره که لام تا کام اصلا حرف نزد و مدام گوشه و کنار خونه رو دید میزد
متنفرم از این جور ادمایی که ظاهر براشون در اولویته
اینکه خونه و پرده و اسباب اساسیه و... چه شکلیه
ادمای تازه به دوران رسیده که تو سطح نیازهای اولیه موندن... ان شالله یه عروس مثل خودشون گیرشون بیاد
و غیره
سلام
امیدوارم تا چند روز دیگه سرو کلت پیدا بشه
اخه تولدمه دوست دارم تو هم باشی
کاش یه نشونه ای از امدنت داشتم
یا خودت نشونه ای میدادی
شاید خوابتو دیدم
یه اسم روی یه کاغذ ولی یادم نموند هر چی فکر کردم... تو خواب دوستم داشتی و در پی جلب توجهم بودی...
خسته ام
خوابم میاد
خدانگهدارت
تا دیدار روی ماهت...